نتایج جستجو برای عبارت :

قشنگ خوف برم داشت

قشنگ حالم بده....
قشنگ حالم از این دنیا بهم می خوره....
قشنگ روی زخمهام نمک پاشیدن...
قشنگ نابودم کردند....
آخ که دلم چقدر قشنگ تنهایی می خواد
آخ که دلم چقدر قشنگ یه خواب ابدی می خواد...
اصلن قشنگ اوف اوف اوف......
التماس دعا....
قشنگ خیلی محتاجم به دعا.....
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم صوتی

آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی
دانلود آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند

متن اهنگ زرد قشنگ لری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
دانلود اهنگ صوتی زرد قشنگ از بهنام کمالوند
دانلود آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم لری
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی

آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند
متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ لری زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ محمد باجلاوند


دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری

دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی

دانلود آهنگ زر قشنگ بوا زر قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود آهنگ لری زرد قشنگ مهدی درمیانی

دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی
دانلود آهنگ زرد قشنگ مجید عزیزی
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ از مجید عزیزی
دانلود اهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
دانلود اهنگ زرد قشنگ از مهدی درمیانی

آهنگ زرد قشنگ رضا تتری
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ پاکوتاه

متن اهنگ زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
آهنگ لری زرد قشنگ بوا زرد قشنگم
عکس نوشته های فوق العاده زیبای فلسفی و الهام بخش
عکس نوشته فلسفی
سلام به دوستای عزیزم
اینبار با ۲۸ عکس نوشته زیبا خدمتتون رسیدیم
با موضوعات ِ : الهام بخش ، فلسفی و عرفانی ، نکات عاشقانه زندگی و …
با ما در ادامه همراه باشید
 
گلچین بهترین عکس نوشته های الهام بخش برای پروفایل
متن های قشنگ نوشته شده روی عکس
تکست گرافی امیدوارانه – عکس نوشته امیدوارکننده
عکس نوشته قشنگ آموزنده
تکست گرافی الهام بخش
عکس نوشته های فلسفی برای پروفایل
عکس نوشته م
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
یک سری آدم ها هستن اسمشون هست «آدم قشنگ ها» ! کلا آدم از دیدنشون لذت می بره. حالا چه توی فضای مجازی چه توی واقعیت. فرقی نداره. خیلی قدرشونو باید دونست. حال آدمو خوب می کنن. درصد امید به زندگی رو افزایش می دن. درسته نزدیک نیستن بهمون و آشناهای دور محسوب میشن حتی شاید ما رو نشناسن اما ... این حس خوب جریان داره. 
مثلا آ که موجب لبخند و رضایتم میشه (حتی دیدمو به یک قشری از آدم ها تغییر داده) و امیدوارم همیشه توی مسیر درستش باشه و همینقدر قشنگ بمونه حتی ب
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
 ‍ عاشقم…..
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی……
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به کسی
خرداد هم کم کم داره میره
به نظرم امسال خرداد نسبت به سالهای قبل خنک تر بود
پر بود از بارندگی های قشنگ
تگرگ وسط خرداد که دیگه حرف نداره
اصفهان امسال خرداد زاینده رود رو داشت... بارندگی های قشنگ عصر
خدا کنه تابستون هم همینجور خوب و عالی باشه و از گرما کلافه نشیم
طبق معمول پشت میزم مشغول انجام دادن کارها هستم
ادامه مطلب
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
پریروز بود که اولین بار این حس را پیدا کردم.
حس کردم شب، کسی خواهد آمد. پیام خواهد داد. 
نمی دانم که. اما یک نفر که تازه می‌آید. می‌آید و می‌ماند.
تمام روز به انتظار گذشت. تا اینکه شب شد.
و من همه‌اش در این حس قشنگ انتظار بودم.
که او می‌آید... و سلام می‌دهد... و پاسخ می‌شنود. 
شب تمام شد، صبح هم رسید، اما کسی نیامد.
فردایش هم همین‌طور. امروز هم.
حالا امشب دارم به این فکر می‌کنم که فردا چه می‌شود؟
این حس قشنگ انتظار به کجا می‌برد مرا؟
یا در واقع ای
شافل رو گذاشتم روی محبوب ترین ها، پارسا هم بغلمه سرحال و خوش اخلاق. سرشو عقب میگیره و صاف وایمیسه، تا خسته میشه یهو ول میشه توی سینه ام، هزار بار قربون صدقه این گردن گرفتناش میشم. یه آهنگ قشنگ میاد، فنقلی هم توی چشمام نگاه میکنه، با هم آروم و ملیح میرقصیم. مادر و پسری قشنگ ترین و پاک ترین رقص دنیا رو باهم میریم. بهم نگاه میکنه، برام میخنده، قند توی دلم آب میشه. سعی میکنم توی ذهنم ثبت کنم، درخشش ابدی یک خاطره پاک :)
 
+ این لحظات قشنگ روزی همتون
یک چیز جالبی که مابین خانم ها می بینم اینه که بیخود از همدیگه تعریف میکنند. طرف می ره یک رنگ بلوند به موها و ابروهاش می زنه و واقعا شبیه جن میشه. ولی هر کسی که بهش می رسه می گه وای چقدر قشنگ شدی!!! حالا اون گفت که چقدر قشنگ شدی ولی مگه خودت را توی آیینه نمی بینی؟!
 
ایرانی ها با رنگ پوست و ترکیب صورتی که دارند واقعا رنگ های روشن به اکثرشون نمیاد. تو رو خدا اگه یکی خودش را شبیه جن ها کرد، اگه نمی خواهید بهش بگید که زشت شده، حداقل الکی بهش نگید که چقدر
به کسی کینه نگیرید!دل بی کینه قشنگ است!به همه مهر بورزیدبه خدا مهر قشنگ است!دست هر رهگذری را بفشارید به گرمیبوسه هم حس قشنگی است!بوسه بر دست پدربوسه بر گونه مادرلحظه حادثه بوسه قشنگ است!بفشارید به آغوش عزیزانپدر و مادر و فرزندبه خدا گرمی آغوش قشنگ است!نزنید سنگ به گنجشکپر گنجشک قشنگ است!پر پروانه ببوسید!پر پروانه قشنگ استنسترن را بشناسیدیاس را لمس کنید!به خدا لاله قشنگ استهمه جا مست بخندید!همه جا عشق بورزیدسینه با عشق قشنگ است!بشناسید خدا ر
دارم با خودم فکر می کنم که این عجیب نیست؟ که اینقدر به همه چیز با عشق نگاه کردن؟
به درد... به سختی... به محبت... به درخت و لیوان و سگی که ازش می ترسم. به ترس و حتی اضطراب...!
یه جایی توی زندگی گفتم که این ماییم که به زندگی معنی می دیم, اینکه ماییم که اتفاق ها و هر چیز رو تعبیر می کنیم. و نه اینکه تعبیری وجود داره براشون که همونه و بس!
دنبال تعبیرهای قشنگ رفتم... روزا رو قشنگ دیدم.
نه اینکه عشق مقابل خشم باشه؛ نه اینکه نباید جهت گرفت و مقابل چیزی نایستاد... ا
زیبایی یا قشنگی رو ما بر اساس معیارهای خودمون پدید اوردیم،وگرنه بر اساس معیار های خدا ،هر چیزی که خلق میکنه قشنگه.خیلی سخته با این چشم به همه نگاه کردن ولی من به درجه‌ای از کمال رسیدم:دی که هر چی بچه میبینم ,هر شکلی باشه قشنگ میبینمش,دختر بچه باشه که دیگه براش وا میرم,خیلی خوبند☺+یه فندقی امروز تو حرم بود تو هر متر و معیاری حساب میکردی قشنگ بود,لعنتی فقط پیشم عسل داشتم اونم ترسیدم بهش بدم به گلوش بشینه هر روز خدام با خودم از این بسته های اجیل
۱. فیلم Glass ـو دیدم [عاشق اون چن شخصیتیه شدم ک وقتی تغییر میکرد قشنگ حس میکردی ی نفر دیگه شده]
۲. پیشول رنگی رنگی اومد پیشم نشست تو پارک میپیچید تو دس و پام ک بیا نازم کن
۳. لاک طلایی قشنگ زدم + اسپری باز کننده گره موی کودک فیروز گرفتم زدم راضی بودم ازش موام نرم شد و راحتم شونه شد
یه وقتایی وقتی یه متنی رو مثل این (http://castle.blog.ir/post/doc) میخونی با خودت میگی "چه قشنگ" و هِی پرت میشی تو دلت و انعکاسش رو می‌شنوی:
چه قشنگ...
چه قشنگ...
چه قشنگ...
انگار دلت مثلِ یه غار تنهاییه که توش یاری جایی رو به خودش اختصاص نداده و دِلانه‌هات رو هِی می‌شنوی و می‌شنوی و فقط می‌شنوی از پژواکشون، نه از درِ گوشی‌های دلبرانه... ولی اگه یار بود، وای که اگه یار بود... دیگه پژواک وانعکاس و غار و تنهایی رو نَمَنه؟ قبلِ حتی یه حرف؛ بـــغـــل!...
+ با گوشی پست
 
قشنگ ترین آدم‌هایی که می‌شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه، و خسران را شناخته‌ و راه خود را از اعماق بازیافته‌اند.این افراد قدردان زندگی‌اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی، و نوعی توجه دوست داشتنی و عمیق سرشار می‌کند.آدم های قشنگ اتفاقی به وجود نمی‌آیند...
الیزابت_کوبلر_راس
من دیگه نُه سالمهیک گل زیبا شدمغنچه بودم که حالاشکرخدا وا شدماین جشن تکلیفمهجشن عبادت مننمازمو میخونمخوش به سعادت منفرشته ها میشیننکنار جانمازمبا هر نماز یه خونهتوی بهشت می‌سازمموهامو میپوشونم چون که خداجونم گفتهرچی که شیطون میگهبرام شده حرف مفتقشنگ ترین روز مندرست همین امروزهقشنگ تر از تولد یا عید نوروزمهزهرا آراسته‌نیا
برف بود، کوه بود، سفیدی نتیجه ش بود و چشمهای من به طرز عجیبی خیره بود، و مغزم، داشت تصویر ذخیره میکرد و یه گوشه داشت آروم لذت میبرد، آروم، مغزم آروم بود... 
کوه برید، بریم، وقتیکه برف هست، قشنگ تر از روزای معمول تابستونشه اما، به نظرم دیتاهای کمتری به مغز آدم میده ولی عمیق تر(درک رنگ سفید کمرنگ و پررنگ) و نور معنی بیشتری پیدا می کنه... 
فهمیدن پوچی زندگی ساختگی ذهن ما و محدود بودن زندگی واقعی ، خیلی برام برکت داشت. حتی نمی دونم دقیقا کی و کجا توی چند ماه اخیر همچین تو دهنی خوردم که چه خوب هم بود. شایدم یهویی نبود. شاید یه روند یا مسیری بود که سال ها طول کشید. چه راه سختی هم داشت. الان که فکر می کنم به نظرم هر دوتاش. 
هرچی هست ، دوست دارم پرنده های توی قفسمو آزاد کنم 
میخوام بهشون بگم نترسین برین ... بال بال بزنین ... پرواز کنین 
پرواز کنین هر جا که به دلتون قشنگ و روشنه ... اوج بگیربن
یه حال خوبی دارم. 
هنوز تیم‌مون تکمیل نشده، هنوز درگیر مصاحبه‌های خسته‌کننده و وقت‌گیریم و کلی هنوزهای دیگه. ولی حال‌مون خوبه. می‌دونم باید چی کار کنم، شرکت آرومه، هوا خوبه، اتاقم نورگیره، یه هم‌اتاقی خوب دارم، صدای آب میاد، گلام سبز و خوشحالن و یه شنبه‌ی قشنگ رو شروع کردیم. خیلی قشنگ..
#کارنوشت
کتابی که می خوندم بالاخره تموم شد.فقط می تونم بگم عالی بود.تمام ابهاماتی که در طول کتاب برام پیش اومده بود در پایان کتاب از بین رفت.نویسنده ی این کتاب واقعا قدرت تخیل عالی داره.در طول کتاب جزئیات بااهمیتی وجود داشت که اهمیتشون آخر کتاب مشخص می شه.بیچاره شخصیت اصلی دوم کتاب.دلم براش سوخت.اولش معلوم نبود که چه آدم فوق العاده ایه.شخصیت فوق العاده ای داشت. :) این کتاب ارزش وقت گذاشتن رو داشت. :) کاش دو کتاب دیگه ی این نویسنده رو هم پیدا کنم.یعنی پیدا
عبارت ها، آوا ها و حتی تکانه های جالبی بین من و علی به جریان افتاده.
ذهنم را پر از کلمه میکنم که بپاشم به صورتش و باز با سکوت تام، به زیر بغلش میخزم. کمرم درد میگیرد، کتف و شانه م تیر میکشد، تمام خونم با سرعت داغ میشود و در من می دود.
همه ش به شوخی باهم حرف میزنیم. هر لحظه برای بیرون کشیدن هم از فکر، به طعنه میگوییم "عارررره"
مسخره شده.
یا شاید قشنگ،
اینکه من چقدر سخت زندگی کردم تا به نقطه ای برسم که دوست داشتن، درست و دقیق به اندام جهان من بنشیند، ک
حالا با کشته شدن 80 نظامی امریکایی یه عده شروع کردن زدن رو طبل ترس و جنگ!
میگن ما از حمله امریکا میترسیم!
به قول رئیس جمهور منتخبتون:" یک عده می گویند ما میترسیم؛ خب برید یه گوشه که نترسید" :-)
 
یه بار یکی بهم گفت چرا طرفداری اینارو می کنی؟ اینا دزدن همشون!
بهش گفتم "دزد هایی که کار می کنند بهتر از پیغمبرهایی هستن که حرف های قشنگ قشنگ می زنند"! 
 
+ یه نفر همون اول کاری اطلاعات پایگاه عینالاسد ویرایش کرده:-)
 
گفت :فقط بهم بگو که دیدی.
گفت:دیدم.
آروم شد و همه راه تا خونه رو از پاییز قشنگ و هوای سرد و آسمون ابری و نم بارون و درختای رنگی حرف زد و خوشحال بود که باورش داشت.
حالش خوبترین حال دنیا بود و از ته دل فریاد کشید: خدایا شکرت.
 
#داستانک
#باور
#خدابامنه
امسال نبودم برا همین میخوام خاطرات آخرین سال مدرسم بنویسم.هم شما کمی بخندید هم برا من یادگاری بمونه 
اولین خاطره ای که میخوام بگم 

از آموزش و پرورش سر دبیر اومده بود که اوضاع معلم هارو بسنجد.زنگ اول حسابان داشتیم و معلم وسط درس دادن بود که آقای مو قشنگ(همه لقب میزارم)اومد که درس دادن دبیر ببین.این معلم سوال های کتاب می رفتیم پای تخته یه نمره حل میکردیم.ما از پی دی اف سر کلاس می نوشتیم می رفتیم پای تخته.فاطی و ندا از گوشی نوشتن فاطی در حال نوشت
یک بار هم زنگ زده بودم منزل نقى‌زادهاسمش فرامرز بود و با یکى دیگر که هیچ یادم نیست، سه نفرى روى یک نیمکت مى‌نشستیم.مادرش که گوشى را برداشت، اسمش یادم رفت،_منزل نقى‌زاده؟از بابام یاد گرفته بودم بگویم منزلِ فلانىمادرش شاکى و عصبى گفت:با کى کار دارین؟_با ... پسرتون.کدوم‌شون؟تک‌پسر بودم و فکر اینش را نکرده بودم که در یک خانه شاید بیش از یک پسر وجود داشته باشد.شاکى‌تر و عصبى‌تر پرسید:کدوم‌شون؟ با کدوم‌شون کار دارى؟هول شدم. یادم نیامد که مثلن
فقط میخوام بگم که امیدوارم به آینده. واقعا به آینده امیدوارم. نه اینکه امید داشته باشم فقط، نه. باور قلبی دارم. به اینکه سرانجام خونه‌ی گرمی خواهم داشت. به اینکه دوست‌ها و جمع قشنگ خودم رو خواهم داشت. به به ثمر رسیدن رویاها و آرزوهای شخصی باور قلبی دارم.  باور قلبی.
خو آقااااا...ما هرسال شب یلدا میومدیم یکم باهم چرت و پرت میگفتیم..از اونجایی که من وجدان دارم و وفادارم ولی شما نیستین(؟)(!)..اومدم شب یلدا پست کنم!صب کنین شب یلدا که وقت نمیشده قطعن روزای بعدش بوده..:|خب ....
پس..بدرود تا روزای آینده..:/چیه؟!خب چیکار کنم؟!آقا ما واستادیم ori bro کامبک کنه بعد جشن بگیریم.همین دیگه!چی؟پسرم دور از خانه و کاشانه و خانواده داره به این ملت چرت تر از اوشون(!)خدمت میکنه!دیگه اون برگرده بعد میام مینویسم !آره دیگه.فقد این میلاد کی م
آیا گذشتن از عشق جایز است؟! باشد من نمی توانم. مگر فرهاد گذشت که من بگذرم. مرا به قلعه قدمگاه بفرست اما امیدی از من نٓبُر. می دانم دیروز گفتم دیگر برایت نمی نویسم، بگذار یک گناهکار باشم اما می نویسم. سوختن یا ساختن؟ من ساختم، عشقت را در قلبم و حال از آن می سوزم. می سوزم که گفتی: اگر منم همین اندازه دوستت داشتم چقدر دنیا قشنگ می‌شد. درون خود جستجو کن مرا، به هر بیتوته ای، به هر گوشه ای از دلت که تاکنون سر نزده ای، سر بزن. شاید بیابی دل مرا و عاشقش ش
سلام مامانم .سلام مامان جونم 
اینقدر این چندروزه متنه قشنگ وحرف قشنگ راجع به مادر خوندم که اعتمادبه نفسما از دست دادم برای اینکه واست نامه بنویسم مامان
خیلی برام دوست داشتنی هستی نماد مهربونیه وگذشتی 
هنوز خیلی جوونی اگه من پیرت نکنم مثل همیشه زیبا وخاص
همیشه دلم خواسته برات خیلی کارا بکنم وهربار یه طوری شده که نشده.
بچم هنوز دعاکنبزرگ بشم وبزرگیتا حس کنم لااقل یه کار بزرگ برات بکنم
حرفهای من ساده است این سادگی را خودت بهم یاددادی  ازبس ک
بخش یکم
عمارتی پت‌وپهن و خاکستری رنگ، تنها دارای سی‌وچهار طبقه. بالای در اصلی، این کلمات: «کارخانه‌ء مرکزی تخم‌گیری و شرطی‌سازی لندن»۱ و روی یک سپر، شعار دولت جهانی: «اشتراک، یگانگی، ثبات».
اتاقی درندشت در طبقهء هم‌کف، رو به‌شمال قرار داشت. نور تند و باریکی که نسبت به‌تابستان آنسوی شیشه‌ها و گرمای گرمسیری خود اتاق سرد بود، از پنجره به‌درون خیره می‌شد، حریصانه به‌دنبال مانکن آراسته‌ای می‌گشت که هیأت بیجانِ مرغ پرکنده‌ای داشت امّ
 
 
 تو موبایل از این سمت به اون سمت، از این برنامه به اون برنامه، نه خبری است نه مطلبی و نه جایی برای حواس پرتی... تلویزیون که تهی‌تر از هر چیزی... در کل هیچ چیزی، هیچ چیز خاصی وجود نداره، یعنی قدیمترا چطور زندگی میکردند؟ یک جای کار ایراد داره، انگار دنیا به سمت اشتباهی داره میره... حتّی اون کس که داره تظاهر هم میکنه، اون سلبریتی و مدل متظاهر هم در اصل و بطنش که نگاه کنی و از خودش بپرسی و اندکی واقع بین باشد و خودش رو نخواد گول بزنه واقفه که واقعا
و کتاب یوما به پایان رسید...
 
خیییلیییی کتاب فوق الهاده ای بود:)
نوشته خانم "مریم راهی"...
خیلی قشنگ بود...
عکسش:
 
موضوع:زندگی حضرت خدیجه (س) که حضرت فاطمه(س) رو باردار بودن رو بازگو کرده به قلم خییلیییی قشنگ:)
به شدددت توصیه می شود...
 
آمار کتاب خوندنتون زیاد...
 
یاعلی...
لپتاب شده مثل این ماشینایی که یه ‌سره می‌شن، صبا که میخوام روشنش کنم یه تیکشو باید باز کنم دوتا سیمو بزنم به هم، با صلوات روشنش کنم. قشنگ مثل یه مسافر کش که با پراید مدل ۸۰ لکنتش زبون مشترکی داره تا کار کنه.
 غربت که گرفته داره لذت می بره ازم، کریپتو هم که پشت به پشت داره می‌ریزه، قشنگ پیشبینی می‌کنم تا کجا میریزه بازار و فردا صبح بلند میشم و تا همونجا ریخته و این باحاله، و سوبژه‌ی اصلی این دوران گندام و غیبتِ جون‌کنِ عزیزه، یه استیصالِ مخ
یکی از مریضهای بخشم تب بدون منشا مشخص داره...تمام آزمایشات و معایناتش نرماله اما دائما تب های 40درجه داشت...پسرکم از شدت تب افتاده بود به ناله و من تمام کشیک دیشبم بهش فکر میکردم...وقتی بعد ساعتها بالاخره به داروی جدید که استاد براش گذاشت جواب داد و تبش برطرف شد رفتم بالا سرش و گفتم خوبی یزدان?با همون لهجه ی قشنگ بچه گونه اش گفت آله(آره)الان بهتلم(بهترم)...گفتم باید بری یه عکس هم برامون بگیری(منظورم گرافی ریه بود که دکتر درخواست داده بود)،گفت عسک?ع
نامردی یعنی اینقدر قشنگ بازی بخورم و اینقدر قشنگ تر خانواده رو علیه من بسیج کنی:)من که شرایطم به اندازه کافی خوب نیست فقط اینکه بگه آخر راه من به تباهی میرسه و میزاره که برم و خومم بفهمم رو نمی تونم باور کنم ، من که میرسم به انتهای این مسیر اما اینکه منتظری با ندامت برگردم بگم من اشتباه کردم رو نمی تونم قبول کنم ، منتظری زمین بخورم که منتت گوش فلک رو پر کنه؟؟اگه آره که هنوزم منو نشناختی اما بدون کاری که با من کردی رو فراموش نمی کنم ،هیچوقت...
چه دنیای خوب و قشنگی فصلها می چرخند 
فصل زیبای بهار , فصل پاییز قشنگ , 
کبککان می خوانند 
و نسیم از هر سو بوی ریحان و شقایق رو به هم آمیخته 
صبح زیبایی از نور شفق می تابد 
و غروبی دیگر  , شب به زیبایی و تاریکی خود خاموش است 
چه قشنگ است اینجا  , همه رنگ است دنیا 
همه جا ازادی  , همه جا جشن و سرور 
ابرها سایه ای از اتش خورشید قشنگ , بر زمین می پوشند 
اسمان ابی بود 
 , نور مهتابی از قرص ماه بود تابان 
و درختانی از هر نوع میوه  , ارام خوابیده 
 که تو باش
نو ابتدایی ترین لحظات آشنایی دزیره با همسرش _ که ایف یو اسک می میگم مرد زندگی فقط همون!_ نامبرده دست میبره تو جیبش و یه دستمال قشنگ به دزیره ی در حال اشک ریختن میده. در پاسخ اینکه چرا یه مرد همچین دستمالی همراهش داره هم میگه : چون خانم ها گریه میکنند.
+در آشفتگی هورمون ها ، بی نهایت گریه ای میشم و خب! عیسی دمی کجاست با دستمال قشنگ توی جیبش؟
+ نتیجتا؛ دزیره رمان آموزنده ای هست. حداقل از نظر بیان: چگونه مرد زندگی باشیم!
#کتاب
استاد هنر گفته بود عکس بگیریم برای آخر ترم ،منم فکر کردم برای این هفته میخواست پدرم رو درآوردم تونستم ده تا عکس بگیرم که تازه کیفیت چندانی نداشتن و اونقدرها هم قشنگ نبودن ولی این یکی واقعا قشنگ دراومد :)
 
گفتم یک مقدار الهام بگیرم از بقیه عکس ها .
 
اگه چند روزی نمیتونم بیام بهتون سر بزنم معذرت میخوام . خیلی کار دارم . 
هروقت که بودی ، همه چی قشنگ شد
تو الحق که خوبی
قلبم یه جوری ، میزنه واسه فقط تو
که عمراً بدونی
آ ، یک یک دو دو هشت !!
هروقت که بودی !
همه چی قشنگ شد !
هروقت هم نبودی !
نبودی رو ولش کن …
عشقم ، جونم ، همه چیزم
بذار همه زندگیمو ، به پات بریزم
بذار شاعر شم ، شعرتو بنویسم
بدون من عاشق کسی غیر خودت نیستم
عمرم ، یکی یه دونم
بدون عمراً ، من تو رو با کسی یکی بدونم
کلاً انگار ، با همه فرق داری
خب من ، میدونی فرقتو میدونم
هر وقت که بودی ، همه چی قشنگ شد
انقده تو خو
مغر با [عطسه] تمیز میشود
قشنگ میشود،براق تر میشود.خودتان هم می فهمید وقتی عطسه می کنید،مغزتان قشنگ میشود.دوتا،سه تا پشت سرهم می آید،هر وقت می آید این از جانب خداست،لطف به [انسان]است،مال ملائکه است.دور و بر مغز آدم،فکر آدم گیر می کند، به دل و اینها هم مربوط نیست.ناگهان عطسه می کند.فضا را عوض می کند، آسمان ها را عوض می کند عطسه.
حاج اسماعیل دولابی
خب خداروشکر موج افکار منفی و نابود کننده با اندک تلفات و تخریب تموم شد امشب...به حدی حالم بد بود این چند روز اخیر که واقعا در وصف نمیگنجه...
واقعا انگار یکی مغزمو گرفته بود تو دستش و با تمام قدرت داشت لهش میکرد...
قشنگ حس میکنم بدترین ورژن شخصیتم این طور وقتا میاد بالا...
بیاید برای همدیگه دعا کنیم تا به حاجت های قشنگ و رنگا رنگمون برسیم...اولین دعای همون که ظهور آقاست...اصلا من میگم دیگه اگه اقا بیاد مگه ما چیز دیگه ای هم میخوایم؟چقدر دنیای بعد ظهور قشنگه :)
دومین دعا هم سلامتی برای مادر پدر ها و همه مردم عزیز کشور اصلا همه مردم جهان به جز ترامپ:)
بیاید همگی دعاکنیم  دیگه هیچ جنگی نباشه و همه با صلح زندگی کنند:)
بیاید دعا کنیم برا اون بچه ای که شبا تو خیابون میخوابه...
برای اون بچه ای که مامان و باباش از هم جدا شدنن
دومین روزی هست که اینترنت قطع شده...البته سایتهای دات آی آر دار باز میشن...که خب به درد خودشون میخوره...دارم فکر میکنم عقل داشتن چیز خوبیه که خدا بهمون داده...عقل داده تا فکر کنیم و بعد عمل کنیم...ولی بعضیها قشنگ مشخصه عقل ندارند...وگرنه به این فکر میکردند که ممکنه کسب و کار بعضی ها بدون اینترنت بخوابه...ممکنه اعضای خانواده شون که خارج زندگی میکنن این مدت نگران بشن...ممکنه منتظر یه ایمیل باشند یا بخوان ایمیل مهمی بفرستن...و ممکنه های دیگه...ولی ندارن
مهم این نیست که قشنگ نیستى.... 
 
 
 
قشنگ اینه که مهم نیستى……
 
 
حتى بارى یک نفر..
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دارم بهتون اعتماد به نفس میدم.... کلى به ذهنم فشار آوردم
تا بتونم ى جمله ى تاثیر گذار بنویسم این اومد تو ذهنم..
 
#متفاوت
#کرم_ریزى
 
 
امقزى^^
خانمِ شیرزادِ عزیز،این فقط تو نبودی که همیشه همه چیز را با هم اشتباه میگرفتی و بعد هِرهِر میزدی زیر خنده!خیلی از ماها هم تقریباً شبیه تو هستیم و همیشه در زندگیمان چیزهای ساده ای مثلِ:هدف و آرزو ! گَند زدن و تجربه کردن ! عشق و اختلالات هورمونی ! اُمیدواری و فریب دادن به خودمان ! انعطاف پذیری و سُست عنصری را با هم اشتباه میگیریم و بعداً هِرهِر میزنیم زیر خنده !خنده های تلخ...خنده هایی که تلخی اش را فقط خودمان میفهمیم و بَس!
 
 
یه متن قشنگ از دوست
خواهر عروس سندرم دان بود. عروس دستشو گرفته بود و باهم میرقصیدن، هر دو با لباس سفید، مثل دو تا فرشته دور هم میچرخیدن. دلم میخواست منم دور این فرشته پاک و معصوم بچرخم. اون تو دنیای قشنگ خودش میچرخید و میخندید اما من تمام مدت به مادرش فکر میکردم که به مادرم گفته بود غم این بچه منو پیر کرد. فکر میکردم به مادری که همیشه نگران آینده این فرشته قشنگه. اینکه اگه یه روزی خودش نباشه کی ازش مراقبت میکنه. وقتی شما یه بچه معمولی دارید، میدونید که قراره بزرگ ب
بعد از رفتن پونه، بعد از غمی که رو دلمون سوار شد، و با غمی که همچنان رو دل بعضی‌هامون سوار هست، چندین بار توی وجود خودم و اطرافیانم حس کردم که سعی می‌کنیم برای هم «پونه» باشیم. هزاران هزار بار فکر کردم که پونه کی بود که رفتنش این‌طور سنگینی کرد به دلم.برای آروم کردن دل خودم، برای به یاد آوردن شخصیت پونه، و برای قدردانی و قدرشناسی، هر بار رفتم و کلی از عکس‌ها و حرف‌های قدیم رو برای خودم زنده کردم.
توی عکسا، تولدی بود که پونه برام تدارک دیده ب
بسم الله الرحمن الرحیم
 
کی باورش میشه یه دخترِ مجرد که توی خونه دست به سیاه سفید نزده یه کدبانوی نمونه بشه که خونه اش مثل دسته گل میمونه؟ 
همه چی با هم هماهنگ، رنگ ها شبیه هم، میز و صندلی در بهترین چینش و ...
کی باورش میشه همون کدبانو برای راحتی بچش از همه چیزایی که قبلا بهشون میگفت قشنگ و لازمه زندگی و غیره بگذره؟
نه این که از قشنگی ها بگذره ها، کلا تعریفش عوض میشه انگار
یه قشنگی خیلی بزرگ توی بچش میبینه که دیگه بقیه چیزا براش بی اهمیت میشه
دیگ
سلام معلومه منتظرم بودینا خوب چی بگم اینکه اولا حوری های عزیز توجه فرمایید توجه فرمایید خرمشهر آزاد شد یعنی وقتی آزاد شد گمونم حوریا گریه شون گرفت که شهدا کمتر شهید میشن بیان پهلوشون بشینن به حرفای قشنگ قشنگ هم گوش فرا بدن و لذت ببرن در بهشت په شما حوریا دوست دارین ما بمیریم تکه تکه بشیم تا قشنگتر بشیم بهتون بیشتر حال بدیم ولی خداییش حوری لذت میبره ولی به فکر معشوقشه یعنی تو حال خودش نیست مثل ما که لذت بیشتر دنیوی فقط به فکر اینه که به ما بیش
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
چند روز پیش که یه جایی بودم با یه خانم محترم و مهربون آشنا شدم که اهل شهر ما نبود.گفت چقدر مردم اینجا شاد و سر حالن.چقد لباسهای رنگی رنگی و شاد و قشنگ میپوشید.ما زنجانی ها اصلا اینطوری نیستیم.بیشتر لباسهای مشکی و تیره و چادر میپوشیم.مردممون هم خیلی غمگینن.یه سری چیزای دیگه هم گفت که من اصلا نفهمیدم.همون اسم زنجان کافی بود تا پرتم کنه به چند سال پیش و یادآوری خاطرات گذشته و کسی که خیلی دوستش داشتم.به زور خودمو کنترل کردم که بغض نکنم و اشک تو چشما
می‌گن نویسنده‌ها عاشق اینن که توی کتاب‌هاشون یکی از شخصیت‌ها رو بُکُشَن تا داستان‌شون جذاب بشه، تا تعلیق رو قاتی داستان کنن. اما من مطمئنم #حامد_اسماعیلیون که نویسنده‌ی بزرگی هم هست و داستان‌هاش و کتاب‌هاش جذابه و قشنگ و دلنشین، با سقوط هواپیما و مرگ دختر و همسرش، لعنتی‌ترین تعلیقِ داستانی قاتی زندگیش شده، تعلیقی که اصلا قشنگ نیست، نه قشنگه نه داستان رو جذاب می‌‌کنه نه به دل می‌شینه. تسلیت، همین.
 
سانحه ی سقوط هواپیمای ایران-اوکرا
 
باد در کوچه سخت می بردت، توده ابر سایبان می شد
ذره ذره بریدی و رفتی، مادرت داشت نصف جان می شد
 
تو که از روزهای رفته عمر هیچ طعم خوشی نفهمیدی
عسل زندگی اگر هم بود، به دهان تو شوکران می شد
 
خواستی بعد از این خودت باشی، پی آزادی دلت رفتی
حیف در چشم تونشانی ها، سمت بیراه را نشان می شد
 
چادرت رفت تا فراموشی، قد کشیدند کفش هایت، بعد
خوشه های بکارت بدنت، آستین آستین عیان می شد
 
چشمت از پشت شیشه دودی، خاطرات گذشته را تف کرد
طبع گرم دهاتیت آرام در تب
این روزام خیلی قشنگ داره میگذره،98 سال خیلی قشنگی بود برام، من تو این سال رشد کردم، جوونه زدم، قد کشیدم و بزرگ شدم و حالا چیزی نمونده که شکوفه هامو لمس کنم :)
خاطره تک تک روزایی که برای زندگی جنگیدم تو قلبم میمونه، حالا هیچ چیزی برای حسرت خوردن وجود نداره، من سرشار از انرژی و انگیزم، خدا هر لحظه کنارمه و من حسش میکنم، 98 سالی بود که تمام تلاشمو کردم حالم خوب بمونه، چیزی قشنگ تر از این هم وجود داره؟  :)
یاد گرفتم ببخشم، یاد گرفتم دوست داشته باشم، ی
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود یه دختری نشسته‌بود. این دختر قصه‌ی ما کتاب میخوند. اسمشم ستوده بود. یه دختر متولد زمستون که زیبایی خودش رو از برف قشنگ گرفته‌بود. 
ستوده‌ی عخوری پخوری، تولدت رو هزاران بار تبریک میگم ^_^ امیدوارم همینجور مثل الان دختر قوی‌ای بمونی! امیدوارم سال بعد توی دانشگاه تهران ببینمت :)) و امیدوارم لبخند قشنگ هیچ‌جوره از روی لب‌هات محو نشه و روز به روز بزرگتر شه :)) و امیدوارم به هرچیزی که میخوای برسی و امسال سال قشنگی ب
دانلود جدید ترین و بهترین و زیبا ترین و قشنگ ترین رمان های ایرانی و خارجی و دانلود رمان شفق
دانلود رمان شفق با فرمت های pdf  apk و دانلود رایگان کامل ترین نسخه های رمان شفق و دانلود رایگان
بهترین و جدید ترین و قشنگ ترین و زیبا ترین و باحال ترین و دانلود رمان شفق با فرمت های pdf  apk
زیبا ترین و جدید ترین رمان های سال اخیر و دانلود رایگان رمان شفق با فرمت های مختلف و دانلود رمان شفق
قشنگ ترین زمان های امروزه و دانلود رامان های جدید و باحال از نویسنده
-رفته بودیم تبریز این چند روز تعطیلی رو 
میخواستم بنویسم، زیاد ، ولی مگه همین سه تا کلمه بس نیست؟ "رفته بودم تبریز" ... 
- شاید اگه مردم کلیبر برن دیگه حوصله شمال رو نداشته باشن. بهشته ... بهشت واقعی... 
- تبریز قشنگ تر از تصورم بود . مگه میشه قشنگ نباشه؟ 
- تهران و تلخکامی من مانده است کاش، تبریز دیگری و شکر ریز دیگری
دانلود اهنگ های مهدی درمیانی
اهنگهای مهدی درمیانی
آهنگ زرد قشنگ مهدی درمیانی
دانلود اهنگهای مهدی درمیانی

دانلود آهنگ های لری مهدی درمیانی
مهدی درمیانی خواننده لر
دانلود اهنگ لری زرد قشنگ بوا قشنگم
اهنگ لری مهدی درمیانی
تو که از اول هم هیچ نبودی و هیچ کجا نبودی ریز ریز رفتی، ریز ریز هم نیومده بودی، اصلا هیچوقت نیومده بودی و فقط من می دونم رفتن کسی که هیچوقت نیومده یعنی چی... سرابی بودی که هیچوقت نجوشیدی و تو که اصلا نبودی از اولین راهابی که گیر آوردی سرازیر شدی و ریختی تو اون گذشته پر از لجن... می فهمیدم داری می ری، بعد یکسال دوباره موهامو اتو می کردم، خط چشم نمی کشیدم ماسک نمی ذاشتم، میفهمیدم تو که هیچوقت نبودی داری می ری و دیگه کسی مشت نمی زد توی دلم، می ترسیدم
به نام او...عقد مطهره هم تموم شد و برخلاف تصورم بی حوصله نبودم:)
سر عقدش، من پارچه سفید گرفتم بالاسرشون و تمام بدنم میلرزید:/
من گفتم عروس رفته گل بچینه ،من حلقه هارو بهشون دادم‌ و من بودم که ظرف عسلو بردم جلوشون...تو همه این مرحله ها استرس داشتم و میلرزیدم.حتی وقتی که عقد آریایی رو خوندن و منم قرار بود که تکرار کنم اخرش رو باهاشون....
قشنگ بود...
کاش خواهر داشتم؛همین!
مراسم هم بد نبود و فیلمشون قشنگ بود خیلی.
من لذت میبردم میدیدمش!خیلی زیاد.
ایشالا
خب من فقظ اومدم سریع بگم که چه کتابایی خوندم. اولیش درک یک پایان بود. که خیلی چیزای فلسفی داشت و خوشم اومد از این. اما داستاتش بد نبود. اگه بخوام بگم چی یاد گرفتم فکر کنم فقط قضاوت نکردن رو البته به اضافه اینکه اون چیزای فلسفی قشنگ بپد همونطور که گفنم.  
دیگه الان النور و پارک رو دارم مبخونم. با گوشی سونی اومدم الان. دیگع سخته تایپ باهاش :دی.  
خب من خواستم که تبریک این روز قشنگ رو به شما ها هم بدم و یه هدیه باحال هم براتون دارم همینطور فکر کنم بانگتان ها هم براتون هدیه آوردن(ام وی جدیدشون)خلاصه من از ته دل برای همه ی شما ارمی ها خوشحالم ‌براتون ارزو های خوب و قشنگ دارم.
برای گرفتن کادو هاتون بیاین ادامه.
ادامه مطلب
خیلی یکهویی لباسمان را عوض کردیم، آهنگ گذاشتیم. چهار نفری رقصیدیم و کیک خوردیم.
مامان شمع را فوت کرد، خیلی نخندیدیدیم. از آن تولدهای رویایی که همه احساس بی نظیر و شادی دارند نبود. یک مهمانی کوچک. تولدک مامان.
مامان! بلد نیستم جمله های قشنگ قشنگ بگویم ولی...خیلی دوستت دارم. خیلی خوشحالم که خدا تصمیم گرفت تو را بسازد و همه لحظه های مهم زندگیم، از بد ها تا خوب ها، از گریه ها تا خنده ها، اریگاتو که هستی.
اگر تو نبودی، واقعا یک چیزی کم بود.
خوش حالم که
انیمه ی دختر گرگی و شاهزاده سیاه رو دیدم امروز چون نتم جدیدا کم سرعت شده نمیتونستم فیلمی چیزی دانلود کنم دیگه مجبوری نشستم دیدمش و توصیه میکنم که شده از بی حوصلگی کلتونو بکوبونید به دیوار نبینید این انیمه ی چرت رو:/ 
پسره قشنگ یه نکبت احمق از خود راضی چندشه که کلی سرش حرص خوردم دختره هم احمقههههه :/ اون یکی پسره که عتشق دختره شده بود خجالتی بود چقدر کیوت بود کاش دختره میرف با اون !! 
اصلا این انیمه رو که میدیدم فکر میکردم دارم از اون رمان ایرانی
سلام 
تعطیلات تموم شد خدارو شکر باید برای سه ماه سخت اماده بشم خیلی کار دارم انشالله برسم همشو انجام بدم 
اما چرا  دفتر زندگی چرا از این تشبیه استفاده کردم  نمیدونم شاید چون قشنگ بود 
ولی  وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم که زندگی واقعا مثه دفتر مشقه اون دفترایی که موقع اول سال با ذوقو شوق جلدشون میکردم و گیره میزدم تا نشه  یادمه وقتایی که خیلی خوش حال بودم و حالم خوب بود  خوش خط و قشنگ مینوشتم با چند رنگ ولی وقتایی که حالم خوب نبود و حوصله ند
دیشب تا ساعت ۴ صبح داشتم این رمان جذاب میخوندم خیلی قشنگ بود سیر طبیعی زندگی با اتفاقات جذاب!قابل باور بود من که خیلی خوشم اومد تو کل رمان هی همش حواسم به "سهیل" داستان بود :)))  امروز از صبح تا الان دیگه تمومش کردم.زندگی معصومه و ارمیا هم جذابیت خودش داشت.
پیشنهاد میشه رمان مرد من نویسنده یگانه اولادی. حدودا ۷ فصل بود.
#عاشقانه #اجتماعی
امروز حیاط دانشگاه شلوغ بود برف می آمد انقدر قشنگ بودکه هیچ وقت توی تصورمم نمی تونستم همچین تصویری رو خیال کنم .
وقتی دور میشم وقتی درست فکر میکنم خیلی منطقی تر به موضوع نگاه میکنم خیلی عمیق تر میفهمم ولی یک چیزی هست که با هیچ منطقی قابل توضیح نیست با هیچ منطقی قابل درک نیست همین گاهی بی قرارم می کند امروز سرجلسه امتحان کنار پنجره نشسته بودم برف می بارید درگیر سئوالات تحلیلی استاد میم بودم و با خودم عهد کرده بودم که با تمام وجودم تک تک سئوال ه
چند روز پیش یه جمله انگیزشی قشنگ برای خودم رو کاغذ نوشتم و گذاشتم تو جیب مانتوم..هر از گاهی سر کار که بودم نگاهش میکردم و لبخند میزدم...تو مترو که بودم و حوصلم سر میرفت، اون تیکه کاغذ کوچولو رو از جیبم درمیاوردم و نگاش میکردم و دلم قنج میرفت...خلاصه که اون یه تیکه کاغذ کلی انرژی داشت توش...امروز سوار تاکسی شدم..راننده تاکسی ادم خیلی مودب. خوش برخورد و پر از حس خوب و انرژی بود...حس خوبشو ازش گرفتم و تو مسیر هم کلی براش حس های خوب تر خواستم تا همیشه هم
یکی بود یکی نبود.مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گلهای رنگارنگ بود. ازهمه ی گل ها زیباتر گل رز بود.
البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.
یک روز دوتا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند. یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز برد تا آن رابچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.
دستش را کشید وباعصبانیت گفت: اون گل به دردنمی خوره! آخه پرازخاره. مادربزرگ نوه ها را صدازد آن ها رفتند.
اما گل رز
من تو طول دوره وبلاگنویسیم آدم های مختلفی رو دیدم ولی نگاه بعضی هاشون خیلی برام جالب بود.مثلا جمله شهید آوینی رو مینوشتم و بر عکس خیلی ها که دوست دارن چرت و پرت بگم و بخندن و صد جور کامنت بذارن براش یهو یکی پیدا میشد و پایین همین پست ها مینوشت چه قدر قشنگاینکه جمله شهید آوینی برات خیلی قشنگ باشه خیلی حرفه اونم تو سن کم که یه عده جوون دنبال عیاشی و چرت و پرت و مسخره بازی هستند.
واقعا غبطه میخورم به نوع نگاهشون
شنبه که دخترم از مهد اومد، توی راه خونه یهو گفت مامان مامان ببین باباجون قاسم رو!
نگاه کردم. عکس سردار سلیمانی بود!
چه قشنگ به بچه ها این افتخارمون رو معرفی کرده بودند.
دیگه هر چی بیرون می ریم دنبال عکس باباجون قاسم می گرده.
تازه خیلی هم قشنگ در مورد خوبیهای اون و اینکه آدم بدا او رو کشتند براشون گفته بودند.
توی دلم به خاله های خوبشون آفرین گفتم که
همینطوری روح مقاومت در دل بچه ها نهادینه میشه.
همان که پیامبر رحمتمون فرمودند: آموختن در کودکی مثل
بسم الله الرحمن الرحیم
سوار ماشین مرکز شدیم برای بازدید چندجا ، من و خانوم همکار عقب آقای همکار باراننده جلو.
بعد از چند کیلومتری که رفتیم خانوم همکار خطاب به راننده:یه آهنگی چیزی بذار
آهنگ هاش خوب بود به لحاظ مجاز بودن و قشنگ بودن و داشتم گوش میکردم و بادیدن مناظر سرسبز لذت میبردم که دوباره خانوم همکار:این آهنگا چیه؟؟ازون آهنگ های خیلی شاد بزار!
راننده هم عوض کرد و یه آهنگ فک کنم از هایده مایده ای و یا یکی تو این مایه ها بود.
به خانوم همکار گف
بار اول بود که می‌خواستم خیاطی کنم. اشتباهاتم از خرید پارچه شروع شد. لینِن آبی‌ روشن طرح‌دار تودل‌برویی خریدم که وقت بریدن، ضمختیش باعث دردسر بود و خط‌های الگوم توی طرح و رنگش گم می‌شد. آستر هم لازم داشت که مثل پوست ماهی لیز بود و بریدن و دوختنش مصیبت. تا به حال دست به چرخ خیاطی نزده بودم. سعیم را ‌کردم اما خطوط دوختم ناهموار و مثل پس‌کوچه‌های تهران پر از پستی و بلندی از آب درآمد. قرار بود دامن بدوزیم و چیزی که عاقبت حاصل شد، هرچند از کمال
یکی از زیباترین آرایه های ادبیات فارسی ایهامه که توی زبون های دیگه خیلی کم پیدا میشه! کنکور سراسری خیلی به این آرایه علاقه داره و بیشتر مثالاش از خواجوی کرمانی و حافظه! حالا بریم سراغ اصل ایهام
ایهام وقتی ایجاد میشه که یک یا چند کلمه دومعنی توی بیت یا جمله استفاده میشن که باعث میشه کل عبارت دوتا معنی پیدا کنه!
وقتی میگیم این بیت ایهام داره که هر دوتا معنیِ یه واژه تو بیت قابل جایگذاری باشن!
تو ادامه مطلب چند تا مثال قشنگ از ایهام می زنیم که حا
قشنگ ترین و جذاب ترین آهنگ های میلاد امام رضا (ع) و مولودی های جدید و باحال امام رضا با کیفبت های عالی و خوب
جدید ترین و قشنگ ترین و زیبا ترین مولودی های ولادت امام رضا (ع) و دانلود مولودی امام رضا با لیک مستقیم
دانلود جدید ترین و جالب ترین و قشنگ ترین مداحی های ولادت امام رضا (ع) و مولودی امام رضا با کیفیت های مختلف
مولودی امام رضا با کیفیت های عالی و خوب و دانلود بهترین و جدید ترین مولودی های میلاد امام رضا (ع) با لینک مستقیم
دانلود جدید ترین و به
متن آهنگ حس می کنم محمدامین سرباز

Text Music Mohammad Amin Sarbaz Called Hess Mikonam

درگیر عشق تو شدم‌ تو که خواب و خیال شبامی
قید همه چیزو زدم واسه اینکه الآن تو باهامی
هرچی تو دنیاس به کنار تو تموم چیزی که میخوامی
هرجا که باشی تو فکر توام حس می کنم پیش منی
باور قلب من اینه که‌ ما تا اخرش مال همیم
ماه قشنگ شبام مثل یه خوابی برام 
تا اومدی تو زندگیم همه چی عوض شد انگار
واسم عشق معنی نداشت تا عاشق شدم اینبار
تا تورودیدمت انگار به تو شدم‌گرفتار
هرجا که باشی تو فکر
۱. با خواهرجان و مامی رفتیم سینما فیلم "جهان با من برقص" [دوسش داشتم .. در عین سادگی و شوخی شوخی راجع به همه چی صحبت کرد و فیلمی بود ک بعدش تورو ب فکر میبرد + جایی که فیلمو گرفتن قشنگ بود ولی چنتا صحنه داره خوب نیس بچه ها ببینن خشونت داره] 
۲. تن ماهی داشتم میدادم ب گربه های پارک مث این cat lady ـا شده بودم ک کلی گربه داشت دورم میچرخید .. گربه سیاهه ام هی میپرید هوا:دی
۳. املت گوشت چرخ کرده + خورشت قیمه ترش 
اگه بدونین چه کونی ازم پاره شد تا به اتوبوس رسیدم
می دونم بی ادبیه اما واقعا برای بیانش لازم بود همین کلمه رو به کار ببرم
یارو راننده و تعاونی تلفن بر نمی داشتن
دیر رسیدیم
با بابام دعوام شد ریدیم به هم
تو ترمینال مثه خر بدو بدو می کردیم
قلبم اومده بود تو دهنم چون اگه جا می موندم بابام جرم می داد
القصه الان تو اتوبوس در خدمت تونم
با یه کفش مجلسی کثیف و خاکی که زیرش جوراب اسپورت پوشیدم :/
تازه شلوار پامم شسته بودم خشک نشده خیس خیس پامه
تا اونجا سرد
چیزی که از آخر هفته میخوام یه آخر هفته‌ی شلوغ و معاشرت با آدم‌هاییه که دوستشون دارم. همون چیزی که این آخر هفته داشتم.
 
پنج‌شنبه یه دورهمی خانوادگی تو خونمون داشتیم که ساعت‌ها با بچه‌ی محبوبم تو دنیا وقت گذروندم و باهم بازی کردیم و شعر خوندیم و نقاشی کشیدیم و برای همدیگه لاک زدیم. وقت گذروندن با نیکا کوچولو همیشه روحم رو صیقل میده.
دخترخاله‌ها و دختردایی‌های محبوبم رو دیدم. از همه قشنگ‌تر خواهرم مجردی اومده بود شمال و برعکس وقتایی که با
صبح پسرک بیدار شد و بعد از دیدن یک کارتون گفت میدونی مامان همیشه به این فکر میکنم که من کی هستم!
واو! واقعا فکر نمی‌کردم بچه‌م اینقدر فیلسوف باشه.
میگم یه کم برام توضیح بده بفهمم به چی فکر میکنی؟
میگه میخوام بدونم کی هستم.
میگم دوست داری کی باشی؟
میگه پاندا! :/
قشنگ نابود شدم رفت! :))
میگم دوست داری پاندا باشی؟ دوست نداری آدم باشی؟
میگه پاندا هم یه جور آدمه دیگه! :/
میگم پاندا حیوونه مادر. آدم کجا بود؟
قشنگ داشتم ناامید میشدم ازش که گفت:
حالا اینو ب
سلام
در گوشی میگه:
+ همیشه بهم آرامش میدی... ممنونم ازت!
_ چرا بس خودم اصلا آرامش ندارم؟
+ تو همه ی آرامشت رو به دیگران منتقل می کنی!!!
_ تا خودم آرامش نداشته باشم که نمی تونم به دیگران بدم؟! باید درون خودم باشه تا بتونم به بقیه بدم؟
+ نه! تو مثل انقلابی، که همشو صادر کردیم، هیچیش رو برا خودمون نگه نداشتیم!!! :))))
ب.ن. : خواستم جریان سفر رو بنویسم اما بس که جزییات قشنگ داشت و دلم نمیاد از خیر نوشتنشون بگذرم، خیلی طولانی میشه! بنابراین از خیر کلش احتمالا م
انصافا فاز این عروس دامادا چیه که وقتی ازدواج میکنن تو یک بشقاب با هم غذا میخورن ؟  
فارق از غیر بهداشتی بودنش ،این چه حرکتیه آخه !! عشقشون رو به این نحو میخوان نشون بدن مثلا !!!
آخه یک مورد دیدم مهمون داشتیم بعد اینا شروع کردن تو یک بشقاب غذا خوردن بعد سلیقه غذاییشون با هم فرق میکرد یه چیزایی عروس خانم دوست داشت داماد نمیخورد
خلاصه قشنگ مشخص بود اون بشقاب به دو قسمت تقسیم شده :))) یکی هم نبود بهشون بگه آخه مگه مجبورین
بی خوابی زده به سرم یدفعه هم
دیروز صبح به اتفاق خاله ها و دایی هام رفتیم گردش بهارانه. از اون گردش های کوه و صحرایی که امسال با توجه به شیوع کرونا و مناسب نبودن آب و هوا خیلی دیرتر از هر سال رفتیم. همه جا سبز و قشنگ بود اما نه به تازگی و طراوت همیشگیش. اون محلی که قرار گذاشته بودیم بریم رو سالهای قبل هم رفته بودیم. دفعه اول که رفتیم کنار رودخونه درخت بود و جای باصفایی برای نشستن. پارسال که رفتیم خیلی از درخت ها رو بریده بودن و یکی دوتا درخت مونده بود که زیر یکی از درخت ها نشست
متن قشنگ برای تولد
در این مطلب از سایت جسارت مجموعه کامل متن قشنگ برای تولد را برای شما عزیزان تهیه نموده ام. امیدواریم که مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
متن قشنگ برای تولد
ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﻣﻦ
ﻣﺮﺩ ﻌﻨ ﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺮﺍﺯ ﺣﺎ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ بودن
و در کنار این ابهت مردانه لوس شدن های کودکانه ی من
در ذهن زنانه ی من مرد یعنی تو
بهترین مرد دنیا تولدت مبارک
متن قشنگ برای تولد یک سالگی
امشب ساقه تنهایی را وزش باد تکان خواهد داد!
و تو به دنیا خواهی
Charlotte's Web 1973,انیمیشن دنیای قشنگ شارلوت با دوبله فارسی,دانلود انیمیشن Charlotte's Web 1973 1080p,دانلود انیمیشن Charlottes Web 1973,دانلود انیمیشن تار شارلوت Charlotte's Web 1973,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن Charlotte's Web 1973,دانلود فیلم تار شارلوت,دانلود کارتون دنیای قشنگ شارلوت,دانلود مستقیم کارتون Charlotte's Web 1973 720p,دوبله فارسی,کیفیت بلوری,
ادامه مطلب
 
برام خیلی جالبه این که یک سری از هم خانم‌ها ، نمیتونن یک هفته بدون‌ حضور یک مرد تو زندگیشون بگذرونن و هی از این رابطه وارد یک رابطه‌ی دیگه میشن ، و اگه بین دوتا رابطه چند روزی فردی تو دست و بالشون نباشه دائما ناله میکنن که من همیشه تنها بودم و فلان و بیسار. بعد با همچین شخصیت غیر مستقل و وابسته به جنس مخالف ، دم از حقوق زن و هشت مارس و این جور حرف‌های قشنگ قشنگ میزنن . نمیدونم آیا همه جای دنیا بین حرف و عمل مردم این همه تناقض وجود داره یا فقط
اقدس خالمه!
پنج ماه و نوزده روز و هشت ساعت از من بزرگتره.
اما رفتاراش خلاف اینه ومعتقده من ننه بزرگ باباشم!
شب هایی که پیش همیم کلی چرت وپرت میگیم ومیخندیم.
دست پختش افتضاحه!
چند روز پیش برامون کشک بادمجون درست کرد ، بگذریم از بادمجون های سوخته اش روغن موجود تو غذاش پتانسیل
اینو داشت توش شنا کنی !
ما هم خواستیم همین کارو کنیم منتهی شنابلدنبودیم که هیچ غریق نجاتم نداشتیم!
همینقدر بی امکانات..
ادامه مطلب
وقتی که تو آمدی دوبارهاز هر طرفی سپیده سر زددر باغ، شکوفه شد شکوفاپروانه به سوی غنچه پر زد
در خانه و کوچه و خیابانگل های قشنگ خنده روییداز شادی دیدن تو آن روزهم غنچه و هم جوانه خندید
گیسوی قشنگ سبزه آن روزبا دست نسیم شانه می شدباغ دل ما ز دیدن توسر سبز و پر از ترانه می شد
********** شعر کودکانه دهه فجر **********
از آسمون دوبارهبارون گل می بارهتو این هوای برفیتولد بهاره
بادکنکای رنگینقل و گل و شیرینیشروع جشن فجرهلاله ها رو می بینی
********** شعر کودکانه دهه
جملات عاشقانه سری جدید 25

متن قشنگ عاشقانه
 
تو دیر پیدا شدی
یا من دیر یافتمت
باکی نیست
مسافر کوچکم
اینک پادشاه سیاره جانم تویی...
 
عاشقانه ها 
 
میدانم
من و تو هیچ‌گاه هم عقیده نبودیم.
میدانم،
رنگ چشمانمان فرق دارد
و خورشید در جغرافیای شهر تو
گرم‌تر است!
اما مهم نیست.
بیا و تمام این‌ها را از یاد ببریم.
دستانت را در دستانم بگذار!
می‌خواهم تنها چند قدم،
میان مردم این شهر،
میان شلوغی خیابان‌ها،
تو را داشته باشم...
 
متن قشنگ عاشقانه
 
بغلم ڪن ش
بسم الله الرحمن الرحیم
سوار ماشین مرکز شدیم برای بازدید چندجا ، من و خانوم همکار عقب آقای همکار باراننده جلو.
بعد از چند کیلومتری که رفتیم خانوم همکار خطاب به راننده:یه آهنگی چیزی بذار
آهنگ هاش خوب بود به لحاظ مجاز بودن و قشنگ بودن و داشتم گوش میکردم و بادیدن مناظر سرسبز لذت میبردم که دوباره خانوم همکار:این آهنگا چیه؟؟ازون آهنگ های خیلی شاد بزار!
راننده هم عوض کرد و یه آهنگ فک کنم از هایده مایده ای و یا یکی تو این مایه ها بود.
به خانوم همکار گف
 
 
 
 
معرکم منم!!! 
اینروزا درگیر احکام خوندنم برای مصاحبه فرهنگیان!!! 
الآن احکام نجاسات رو میتونم بگم!!! 
با آهنگای پارسا خائف خیلی حال میکنم معرکس واقعا 
به نظرم قشنگ ترین زبان دنیا ترکیه محشره
و اینکه بعضی موسیقیای سنتی قشنگ تو رگ آدم نفوذ میکنه مثه با من صنما، دامن کشان و...
خدایا شکرت واسه این زرندگی و هوای تازه:))) 
نایت گود!!!
اولین پستم با عنوان آبنبات چوبی خدا بود، با کلی حس و حال قشنگ نوشتمش! هیچوقت فکر نمیکردم با نباتِ خدا تا این اندازه بزرگ شوم، من از نبات خیلی چیزها یاد گرفتم، یاد گرفتم دیگران را همانطور که هستند بپذیرم، برایشان آرزوهای خوب و قشنگ کنم، دوستشان بدارم و به آن ها عشق بورزم، نبات به من یاد داد، تحت هر شرایطی صبور و مهربان باشم، بابت روزهای قشنگم سپاسگزار باشم و در روزهای سختم امیدوار! ممنونم نبات، بابت تمام روزهای قشنگی که در کنارت گذراندم :)
راس
رولت مرغ
سینه مرغ ١عدد پنیر گودا به مقدار لازم ژامبون گوشت ٦ ورق
پیاز ١عدد سیر ١عدد
فلفل دلمه رنگی به مقدار لازمنصف لیمو ترش ٣ق غ کره اب شده
نمکو فلفل و زردچوبه به مقدار لازم بهتره ک یه سینه مرغ کامل باشه(اما واسه من تکه شده بود)از وسط برشش بدید تا نازوک بشه سسر خرد شده پیاز خلال شده کره ای شده و نمک و فلفل و زردچوبه و ابلیمو رو اضافه کنیدو خوب مخلوط کنید و بزارید یخچال تا مزه دار بشه،سینه مرغو  لایه کیسه فریزر بزارید با بیف کوب اروم میکوبیم
توی این قسمت میخوام یک آهنگ بهتون معرفی کنم که فضای جالبی داره و تازه پیداش کردم البته دلیلی بر جدید بودن اهنگ یا گوش ندادن شما به این اهنگ نمیشه.من فقط در این قسمت های سریالی قصد دارم آهنگ هایی که خوشم میاد و احساس میکنم قشنگ هستم معرفی کنم شاید برای شما هم قشنگ باشه، شاید.....
من با این آهنگ حس پرواز بهم دست داد و لحظات کل اهنگ رو توی خیالات به سر بردم
روی لینک زیر کلیلک کنید تا حالشو ببرید، شاید البته
دانلود آهنگ In The End – Tommee Profitt & Mellen Gi Remix
سلام متین جان
این اولین نامه ای ست که برایت می نویسم،عزیزم
خوشحالم که من اولین نفری هستم که برایت نامه می نویسم.خب به هرحال آدم عمه اش که
نویسنده باشد،چنین مزایایی هم گیرش میاید.خوشحالم که می توانم اینجا از تو بنویسم
به تو که اولین نفس هایت را به جمع نفوس این کره خاکی اضافه کرده ای ،عزیزجانم تو
در زمانی به دنیا آمده ای که زمین بیش از سال های سختی که پشت سر گذاشته نفس می
کشد،هوایش پاک تر است،شکوفه هایش خوش عطرتر هستند،درختانش سرسبزتر و جهان آر
الان داشتم کامنت های قبل یه نگاه مینداختم
جا داره یه نکته بگم قشنگ کیف کنید!
 
همه کسانی که کامنت گذاشتن این چند روز IP هاشون ماله ایران بود چون فیلترشکن ها طبیعتا کار نمی کرده؛ اما تنها کسی که از اول تا آخر ماجرا با IP آمریکا داشت کامنت می فرستاد «خانم حوا» بودن!
خلاصه که طرف حفاظیته، این نامه هایی هم که میده همه رمز نگاری شده است، 
یه دفعه دیدی صبح پاشدی دیدی هیچی نمیبینی و کیسه کشیدن سرت و دیگه اونجا خودتون می دونید و اعمالتون:))
 
پ.ن: تا دیر نش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها